فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clang

klæŋ klæŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    صدای جرنگ‌جرنگ، صدای شیپور، صدای به‌هم خوردن اسلحه، صدا کردن
    • - He opened the door with a clang.
    • - در را با صدای بلندی باز کرد.
    • - The old locomotive came clanging into the station.
    • - لوکوموتیو قراضه دنگ‌دنگ‌کنان وارد ایستگاه شد.
    • - The church bell started clanging.
    • - ناقوس کلیسا شروع کرد به دنگ‌دنگ کردن.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clang

  1. noun clank
    Synonyms: clash, jangle, noise

ارجاع به لغت clang

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clang» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clang

لغات نزدیک clang

پیشنهاد بهبود معانی