فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clang

klæŋ klæŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

صدای جرنگ‌جرنگ، صدای شیپور، صدای به‌هم خوردن اسلحه، صدا کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He opened the door with a clang.

در را با صدای بلندی باز کرد.

The old locomotive came clanging into the station.

لوکوموتیو قراضه دنگ‌دنگ‌کنان وارد ایستگاه شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The church bell started clanging.

ناقوس کلیسا شروع کرد به دنگ‌دنگ کردن.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clang

  1. noun clank
    Synonyms:
    noise clash jangle

ارجاع به لغت clang

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clang» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clang

لغات نزدیک clang

پیشنهاد بهبود معانی