صدای جرنگجرنگ، صدای شیپور، صدای بههم خوردن اسلحه، صدا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He opened the door with a clang.
در را با صدای بلندی باز کرد.
The old locomotive came clanging into the station.
لوکوموتیو قراضه دنگدنگکنان وارد ایستگاه شد.
The church bell started clanging.
ناقوس کلیسا شروع کرد به دنگدنگ کردن.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clang» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clang