با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Clang

klæŋ klæŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
صدای جرنگ‌جرنگ، صدای شیپور، صدای به‌هم خوردن اسلحه، صدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He opened the door with a clang.
- در را با صدای بلندی باز کرد.
- The old locomotive came clanging into the station.
- لوکوموتیو قراضه دنگ‌دنگ‌کنان وارد ایستگاه شد.
- The church bell started clanging.
- ناقوس کلیسا شروع کرد به دنگ‌دنگ کردن.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clang

  1. noun clank
    Synonyms: clash, jangle, noise

ارجاع به لغت clang

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clang» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clang

لغات نزدیک clang

پیشنهاد بهبود معانی