با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Noise

nɔɪz nɔɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    noises

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive A1
خش، اختلال، پارازیت، سروصدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun verb - transitive verb - intransitive
صدا، شلوغ، سروصدا، قیل‌و‌قال، طنین، صدا راه انداختن، پارازیت، شایعه و تهمت
- the noise of a hammer
- صدای چکش
- the noise of their feet
- صدای پای آن‌ها
- Please don't make any noise; the baby is sleeping.
- لطفاً سروصدا نکنید، بچه خواب است.
- The car engine is making a funny noise.
- موتور ماشین صدای عجیبی می‌کند.
- I am tired of the noise and smoke of the city.
- از قیل‌وقال و دود شهر خسته شده‌ام.
- the crowd's noise
- همهمه‌ی جماعت
- The other delegates made some supportive noises.
- سایر نمایندگان به پشتیبانی (از او) قیل و قال کردند.
- It was noised abroad that he has died.
- همه‌جا شایع شده بود که مرده است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد noise

  1. noun sound that is loud or not harmonious
    Synonyms: babble, babel, bang, bedlam, bellow, bewailing, blare, blast, boisterousness, boom, buzz, cacophony, caterwauling, clamor, clang, clatter, commotion, crash, cry, detonation, din, discord, disquiet, disquietude, drumming, eruption, explosion, fanfare, fireworks, fracas, fuss, hoo-ha, hubbub, hullabaloo, jangle, lamentation, outcry, pandemonium, peal, racket, ring, roar, row, shot, shouting, sonance, squawk, stridency, talk, thud, tumult, turbulence, uproar, uproariousness, yelling, yelp
    Antonyms: silence

Collocations

  • make noise

    صدا کردن، سروصدا کردن، تلق‌تلوق کردن

لغات هم‌خانواده noise

ارجاع به لغت noise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «noise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/noise

لغات نزدیک noise

پیشنهاد بهبود معانی