آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Bang

    bæŋ bæŋ

    گذشته‌ی ساده:

    banged

    شکل سوم:

    banged

    سوم‌شخص مفرد:

    bangs

    وجه وصفی حال:

    banging

    شکل جمع:

    bangs

    معنی bang | جمله با bang

    verb - transitive B2

    بستن، محکم زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Don't bang the door!

    در را محکم نبند!

    verb - transitive

    (با سر و صدا) ضربه زدن، کوبیدن، زدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    He banged his fist on the table.

    با مشت محکم بر میز کوبید.

    The children banged on the door.

    بچه‌ها در را تاق‌تاق کوفتند.

    verb - transitive

    (عامیانه - مبتذل) خوابیدن با کسی، آمیزش جنسی داشتن، رابطه‌ی جنسی برقرارکردن

    verb - intransitive

    صدای انفجار تولید کردن، تولید صدا اغلب با زدن دو چیز فلزی به هم، (با سرعت و تلق‌تلق‌کنان) حرکت کردن

    A train banging along down the valley.

    یک قطار راه‌آهن که تلق‌تلق‌کنان در سرازیری دره حرکت می‌کرد.

    verb - intransitive

    (با صدای بلند) ضربه زدن

    She banged me on the head.

    او دنگی زد تو سرم.

    verb - intransitive

    انجام دادن یک ورزش به صورت تهاجمی و باخشونت (مانند بسکتبال)

    noun

    (عامیانه) اشتیاق، شور و شوق، هیجان

    to start with a bang

    با شوق تمام آغاز کردن

    noun

    اثر یا نیروی ناگهانی، شدید و ناگهان، یکهو، یهو

    An idea hit him with a bang.

    ناگهان فکری به سرش زد.

    noun

    چتر زلف، موی چتری

    noun countable

    صدای بلند یا محکم، (صدای خوردن دو چیز جامد به هم) ترق تروق، بنگ، دنگ، (صدای انفجار) ترق

    They held their ears and waited for the bang.

    آن‌ها گوش‌های خود را گرفتند و منتظر صدای انفجار شدند.

    He closed the door with a bang.

    او در را دنگی بست (محکم بست).

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I heard the bang of the rifle.

    صدای در رفتن (یا شلیک) تفنگ را شنیدم.

    She banged her head against the shelf.

    سرش محکم به طاقچه خورد.

    He ran bang against the wall.

    او محکم به دیوار خورد.

    We grabbed our coats and banged down the stairs.

    پالتوهای خود را برداشتیم و (گرپ‌گرپ‌کنان) از پله‌ها سرازیر شدیم.

    Simply for the bang of it!

    فقط به‌دلیل لذت آن!

    The area roughnecks banged him up.

    اوباش محله او را له و لورده کردند.

    The film went over with a bang.

    آن فیلم خیلی گرفت.

    to start off with a bang

    با موفقیت آغاز شدن یا کردن

    verb - transitive

    چتری بریدن (گیسو)، چتری بریدن (مو)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bang

    1. adverb suddenly, with force
      Synonyms:
      suddenly abruptly straight hard noisily smack head on headlong precisely
      Antonyms:
      slowly
    1. noun explosive noise
      Synonyms:
      sound boom noise blast clap thump smash slam roar rumble thunder crack pop shot report burst detonation discharge roll peal clash clang wham howl salvo
      Antonyms:
      whimper
    1. noun loud hit or knock
      Synonyms:
      hit blow smack punch slam whack sock bash bat wallop belt box bump collide crack cuff smash whop stroke
      Antonyms:
      tap
    1. noun thrilling situation
      Synonyms:
      excitement enjoyment kick wow pleasant feeling smash wallop
    1. verb hit or knock loudly
      Synonyms:
      hit sound thump drum make noise boom crash explode resound echo thunder detonate rattle clang burst clatter peal
      Antonyms:
      tap
    1. verb moving by hitting hard
      Synonyms:
      hit strike beat knock thump pound slam smash crash collide bump whack hammer rap bash pummel clatter

    Phrasal verbs

    bang about (or around)

    با سروصدای زیاد (ترق تروق) کاری را انجام دادن

    bang up

    حبس کردن (کسی) (به‌ویژه در زندان)

    صدمه زدن، آسیب رساندن (فیزیکی)

    Collocations

    bang goes (something)

    با عدم موفقیت یا شکست مواجه شدن، ناکام شدن

    Idioms

    bang in the middle of (something)

    درست وسط (چیزی)

    bang one's head against a brick wall

    نیروی خود را به هدر دادن و به جایی نرسیدن

    bang out a tune (on a musical instrument)

    بد نواختن

    bang someone

    (عامیانه - ناپسند) سفت گاییدن

    bang someone (or something) about

    صدمه زدن به، با خشونت رفتار کردن نسبت به

    Idioms بیشتر

    get a bang out of (something)

    (از چیزی) لذت بردن

    start (or go) with a bang

    با موفقیت آغاز یا انجام شدن

    with a bang

    با موفقیت، با کامیابی

    سوال‌های رایج bang

    گذشته‌ی ساده bang چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bang در زبان انگلیسی banged است.

    شکل سوم bang چی میشه؟

    شکل سوم bang در زبان انگلیسی banged است.

    شکل جمع bang چی میشه؟

    شکل جمع bang در زبان انگلیسی bangs است.

    وجه وصفی حال bang چی میشه؟

    وجه وصفی حال bang در زبان انگلیسی banging است.

    سوم‌شخص مفرد bang چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bang در زبان انگلیسی bangs است.

    ارجاع به لغت bang

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bang» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bang

    لغات نزدیک bang

    • - baneful
    • - banff national park
    • - bang
    • - bang about (or around)
    • - bang goes (something)
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.