گذشتهی ساده:
bangedشکل سوم:
bangedسومشخص مفرد:
bangsوجه وصفی حال:
bangingشکل جمع:
bangsبستن، محکم زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Don't bang the door!
در را محکم نبند!
(با سر و صدا) ضربه زدن، کوبیدن، زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He banged his fist on the table.
با مشت محکم بر میز کوبید.
The children banged on the door.
بچهها در را تاقتاق کوفتند.
(عامیانه - مبتذل) خوابیدن با کسی، آمیزش جنسی داشتن، رابطهی جنسی برقرارکردن
صدای انفجار تولید کردن، تولید صدا اغلب با زدن دو چیز فلزی به هم، (با سرعت و تلقتلقکنان) حرکت کردن
A train banging along down the valley.
یک قطار راهآهن که تلقتلقکنان در سرازیری دره حرکت میکرد.
(با صدای بلند) ضربه زدن
She banged me on the head.
او دنگی زد تو سرم.
انجام دادن یک ورزش به صورت تهاجمی و باخشونت (مانند بسکتبال)
(عامیانه) اشتیاق، شور و شوق، هیجان
to start with a bang
با شوق تمام آغاز کردن
اثر یا نیروی ناگهانی، شدید و ناگهان، یکهو، یهو
An idea hit him with a bang.
ناگهان فکری به سرش زد.
چتر زلف، موی چتری
صدای بلند یا محکم، (صدای خوردن دو چیز جامد به هم) ترق تروق، بنگ، دنگ، (صدای انفجار) ترق
They held their ears and waited for the bang.
آنها گوشهای خود را گرفتند و منتظر صدای انفجار شدند.
He closed the door with a bang.
او در را دنگی بست (محکم بست).
I heard the bang of the rifle.
صدای در رفتن (یا شلیک) تفنگ را شنیدم.
She banged her head against the shelf.
سرش محکم به طاقچه خورد.
He ran bang against the wall.
او محکم به دیوار خورد.
We grabbed our coats and banged down the stairs.
پالتوهای خود را برداشتیم و (گرپگرپکنان) از پلهها سرازیر شدیم.
Simply for the bang of it!
فقط بهدلیل لذت آن!
The area roughnecks banged him up.
اوباش محله او را له و لورده کردند.
The film went over with a bang.
آن فیلم خیلی گرفت.
to start off with a bang
با موفقیت آغاز شدن یا کردن
چتری بریدن (گیسو)، چتری بریدن (مو)
با سروصدای زیاد (ترق تروق) کاری را انجام دادن
با عدم موفقیت یا شکست مواجه شدن، ناکام شدن
bang in the middle of (something)
درست وسط (چیزی)
bang one's head against a brick wall
نیروی خود را به هدر دادن و به جایی نرسیدن
(عامیانه - ناپسند) سفت گاییدن
bang someone (or something) about
صدمه زدن به، با خشونت رفتار کردن نسبت به
(از چیزی) لذت بردن
با موفقیت آغاز یا انجام شدن
با موفقیت، با کامیابی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bang» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bang