با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hammer

ˈhæmər ˈhæmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hammered
  • شکل سوم:

    hammered
  • سوم شخص مفرد:

    hammers
  • وجه وصفی حال:

    hammering
  • شکل جمع:

    hammers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive adverb countable B2
    چکش، پتک، چخماق، استخوان چکشی، چکش زدن، کوبیدن، سخت کوشیدن، ضربت زدن
    • - He drove in the nails with a big hammer.
    • - او میخ را با چکش بزرگی می‌کوبید.
    • - He hammered the nail into the wall.
    • - او با چکش میخ را به دیوار کوبید.
    • - He hammers horseshoes out of iron.
    • - او با چکش‌کاری از آهن نعل می‌سازد.
    • - to hammer an idea into someone's head
    • - عقیده‌ای را به‌زور وارد سر کسی کردن
    • - He hammered the table with his fists and demanded his wage.
    • - او با مشت بر میز می‌کوبید و مزد خود را می‌خواست.
    • - The secret police would hammer on some doors late at nights.
    • - شب‌ها دیروقت پلیس مخفی بعضی درها را می‌زد.
    • - I have been hammering away at this dictionary for three years now.
    • - اکنون سه سال است که دارم به‌طور مداوم روی این فرهنگ کار می‌کنم.
    • - He hammered at the government because of the bad economic situation.
    • - او مدام دولت را به‌دلیل وضع بد اقتصادی می‌کوبید.
    • - Through weeks of hard work, they succeeded in hammering out a new constitution.
    • - پس از هفته‌ها کار سخت موفق شدند قانون اساسی تازه‌ای را از کار دربیاورند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hammer

  1. verb beat, hit
    Synonyms: bang, batter, bear down, clobber, defeat, drive, drub, fashion, forge, form, knock, make, pound, pummel, shape, strike, tap, thrash, trounce, wallop, whack, whomp

Phrasal verbs

  • hammer (away) at

    1- مداوم و با حرارت و اشتیاق کار کردن

    2- مورد تأکید یا اشاره‌ی مکرر قرار دادن

  • hammer out

    1- (با چکش کاری) شکل دادن به، ساختن 2- (باچکش زدن) صاف کردن 3- بیرون آوردن (باچکش) 4- به توافق رسیدن

Idioms

ارجاع به لغت hammer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hammer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hammer

لغات نزدیک hammer

پیشنهاد بهبود معانی