تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دنبال کردن، تعقیب کردن
دزدیدن، بلند کردن، کش رفتن
کشتن
به سوی جایی حرکت کردن، عازم شدن
منجر شدن
مسخره کردن، دست انداختن
با عجله رفتن
فرار کردن
دزدیدن
چک نوشتن
وانمود کردن، تظاهر کردن
پیشرفت کردن، موفق شدن
عشق بازی کردن
مالکیت را به دیگری منتقل کردن
بازسازی کردن، تعمیر کردن، نوسازی کردن
ترکیب کردن، ساختن، به هم وصل کردن
تشکیل دادن
جبران کردن
تصمیم گرفتن
اختراع کردن
آشتی کردن
ترتیب دادن
آرایش کردن
چاپلوسی کردن، خود شیرینی کردن
(عامیانه) 1- طبق دستور عمل کردن 2- تولید کردن، ارائه دادن
رفتار کردن چنانچه گویی ...
راحت بودن و استراحت کردن، غنودن
مسخره کردن، دست انداختن
خوردن، به عنوان خوراک مصرف کردن
(عامیانه) دلشاد کردن
(امریکا - عامیانه)روز کسی را موفقیتآمیز کردن
با آنچه که در دسترس است کاری را انجام دادن، با کم ساختن
(عامیانه) 1- موفق شدن، نائل شدن 2- سپوختن
(عامیانه) جعل هویت کردن، تقلید کردن
یا موفق کردن یا نابود کردن (کسی یا چیزی)
(عامیانه) 1- (برای موفقیت) کوشیدن 2- درصدد یافتن معشوق یا رفیق بودن
(با پول و درآمد بخورونمیر) گذران زندگی کردن، امرار معاش کردن، از پس مخارج ابتدایی برآمدن، مخارج زندگی را تأمین کردن
مخلص کلام، خلاصهی کلام، بخواهم خلاصه بگویم، خلاصه اینکه، لب مطلب اینکه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «make» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/make