امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Proceed

prəˈsiːd prəˈsiːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    proceeded
  • شکل سوم:

    proceeded
  • سوم‌شخص مفرد:

    proceeds
  • وجه وصفی حال:

    proceeding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1
پیش رفتن، ادامه دادن، رهسپار شدن، حرکت کردن، اقدام کردن، پرداختن به، ناشی شدن از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a project that is proceeding well
- طرحی که دارد به خوبی پیش می‌رود
- The accused paused but the judge ordered her to proceed.
- متهم مکث کرد ولی قاضی به او دستور داد که ادامه دهد.
- We spent the night in Ghom and the next morning proceeded on our trip to Isfahan.
- شب را در قم گذراندیم و صبح روز بعد به سفر خود به اصفهان ادامه دادیم.
- He drank some water and proceeded to speak.
- قدری آب خورد و صحبت خود را ادامه داد.
- to proceed to eat one's dinner
- به صرف شام پرداختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proceed

  1. verb physically or mentally carry on, carry out
    Synonyms:
    advance continue fare get get going get on with get under way go ahead go on hie journey make a start march move on move out pass press on progress push on repair set in motion travel wend
    Antonyms:
    cease halt stop wait
  1. verb flow from; originate
    Synonyms:
    arise come derive emanate ensue extend follow head issue pass result rise spring stem
    Antonyms:
    return

ارجاع به لغت proceed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proceed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proceed

لغات نزدیک proceed

پیشنهاد بهبود معانی