آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Advance

ədˈvæns ədˈvɑːns

گذشته‌ی ساده:

advanced

شکل سوم:

advanced

سوم‌شخص مفرد:

advances

وجه وصفی حال:

advancing

شکل جمع:

advances

معنی advance | جمله با advance

verb - transitive verb - intransitive B2

پیشرفت کردن، پیش رفتن، پیش بردن، پیشروی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

South Korea has advanced a lot.

کره‌ی جنوبی بسیار پیشرفت کرده است.

Napoleon's army advanced toward Moscow.

قشون ناپلئون به سوی مسکو پیش رفت.

verb - transitive

جلو رفتن، جلو بردن، پیش بردن، تسریع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to advance the pawn

(در شطرنج) پیاده را جلو بردن

He advanced the date of his trip by one week.

تاریخ سفر خود را یک هفته جلو انداخت.

verb - intransitive

(قیمت) افزایش

the advance in prices

بالا رفتن قیمت‌ها

On the New York Stock Exchange 1,228 issues advanced and 1,157 declined.

در بازار بورس نیویورک، قیمت ۱۲۲۸ سهم افزایش و ۱۱۵۷ سهم کاهش یافت.

verb - transitive

پیشنهاد کردن، طرح کردن، اقامه کردن، ارائه دادن

Scientists advanced new theories.

دانشمندان نظریه‌های جدیدی را ارائه دادند.

The theory advanced in this article.

این تئوری در این مقاله ارائه شد.

noun countable

پیشرفت، پیشروی

recent advances in science

پیشرفت‌های اخیر در علم

one of the great technological advances of the 20th century

یکی از پیشرفت‌های بزرگ تکنولوژی در قرن بیستم

noun countable

(قبل از اتمام کار) مساعده

His boss gave him an advance of ten thousand tomans.

رئیسش به او ده هزار تومان مساعده داد.

Publishers generally pay an advance once the author finishes the manuscript.

ناشران معمولاً پس از اینکه نویسنده دست‌نویس را به پایان می‌رسانند، مساعده پرداخت می‌کنند.

noun

از قبل، از پیش، جلوتر، پیش‌تر، پیشاپیش

We had made reservations in advance.

از قبل جا گرفته بودیم.

Their technology is in advance of ours.

تکنولوژی آن‌ها از ما جلوتر است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد advance

  1. adjective ahead in position or time
    Synonyms:
    leading first early forward in front prior earlier beforehand previously foremost in the lead in the forefront
    Antonyms:
  1. verb move something forward, often quickly
    Synonyms:
  1. verb give money beforehand
  1. verb increase in amount, number, or position

Collocations

in advance of

جلوتر از، پیشرفته‌تر از

Idioms

to make advances (to)

(با اشاره و کنایه) در ایجاد رابطه با جنس مخالف کوشیدن

in advance

از قبل، از پیش، پیشاپیش، جلوجلو، زودتر از موعد

سوال‌های رایج advance

گذشته‌ی ساده advance چی میشه؟

گذشته‌ی ساده advance در زبان انگلیسی advanced است.

شکل سوم advance چی میشه؟

شکل سوم advance در زبان انگلیسی advanced است.

شکل جمع advance چی میشه؟

شکل جمع advance در زبان انگلیسی advances است.

وجه وصفی حال advance چی میشه؟

وجه وصفی حال advance در زبان انگلیسی advancing است.

سوم‌شخص مفرد advance چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد advance در زبان انگلیسی advances است.

ارجاع به لغت advance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/advance

لغات نزدیک advance

پیشنهاد بهبود معانی