با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Prior

praɪr ˈpraɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
قبلی، پیشین، از پیش، مقدّم، مهم‌تر، اولی‌تر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- have a prior claim on something
- بر چیزی تقدم داشتن، مقدّم بر چیزی بودن
- a prior engagement
- قرار قبلی
- without prior notice
- بدون اطلاع قبلی
noun countable
(مذهب) پیشوا، بزرگ دیر، رییس دیر، پیر دیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prior

  1. adjective earlier
    Synonyms: above-mentioned, aforementioned, ahead, antecedent, anterior, before, foregoing, former, forward, past, precedent, preceding, preexistent, preexisting, previous
    Antonyms: after, later

ارجاع به لغت prior

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prior» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prior

لغات نزدیک prior

پیشنهاد بهبود معانی