فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prior

praɪr ˈpraɪə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

قبلی، پیشین، از پیش، مقدّم، مهم‌تر، اولی‌تر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

have a prior claim on something

بر چیزی تقدم داشتن، مقدّم بر چیزی بودن

a prior engagement

قرار قبلی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

without prior notice

بدون اطلاع قبلی

noun countable

(مذهب) پیشوا، بزرگ دیر، رییس دیر، پیر دیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prior

  1. adjective earlier
    Synonyms:
    previous former past before preceding ahead forward antecedent preexistent preexisting above-mentioned aforementioned anterior foregoing precedent
    Antonyms:
    later after

ارجاع به لغت prior

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prior» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prior

لغات نزدیک prior

پیشنهاد بهبود معانی