پیشین، پیشی، سابق، مقدم، مقدمه، سابقه
events that were antecedents of the war
وقایع پیش از جنگ
historical antecedents
سوابق تاریخی
اجداد، نیاکان، گذشته، تاریخ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was proud of his Scottish antecedents.
او به اجداد اسکاتلندیاش میبالید.
the prehistoric antecedents of the horse
اجداد ماقبل تاریخ اسب
(دستور زبان) مرجع
What is the antecedent of this sentence?
مرجع این جمله چیست؟
antecedent of the pronoun
مرجع ضمیر
(منطق) مقدم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «antecedent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/antecedent