با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Descendant

dɪˈsendənt dɪˈsendənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    descendants

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: descendent

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
نسل، نواده، اولاد، تبار، زاده، زادگان (در جمع)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We are the descendants of Mashallah Khan.
- ما از تبار ماشاالله خان هستیم.
- The young girl was the last surviving descendent of a warrior tribe.
- دختر جوان آخرین نسل از قبیله‌ای جنگجو بود.
noun countable
جانورشناسی (در حیوانات) راسته، نیا
- The wolf is a descendent of prehistoric canines.
- گرگ از نیای سگ‌های ماقبل تاریخ است.
- Fossils provide evidence of the extinct species' various descendents in the present day.
- فسیل‌ها شواهدی از راسته‌ی مختلف گونه‌های منقرض‌شده در عصر حاضر ارائه می‌دهند.
noun countable
مشتق، اشتقاق یافته، برگرفته، برآمده، زاده، برگرفته، برآمده، به‌دست‌آمده
- He used to say that computers are the descendants of the abacus.
- او می‌گفت که کامپیوتر برگرفته از چرتکه است.
- The music genre is a direct descendent of traditional folk tunes.
- ژانر موسیقی زاده‌ی مستقیم آهنگ‌های سنتی عامیانه است.
adjective
نزولی، کاهشی، روبه‌پایین
- in a descending order
- به‌ترتیب نزولی
- The descendent branches of the ancient tree
- شاخه‌های روبه‌پایین درخت کهن‌سال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد descendant

  1. noun person in line of ancestry
    Synonyms: brood, child, children, chip off old block, get, heir, issue, kin, offshoot, offspring, posterity, product, progeniture, progeny, scion, seed, spin-off
    Antonyms: ascendant, predecessor

ارجاع به لغت descendant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «descendant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/descendant

لغات نزدیک descendant

پیشنهاد بهبود معانی