ascendent نیز نوشته میشود ولی حالت نوشتار ascendant رایج است.
تسلط، سلطه، برتری، نفوذ
The ascendant of the soccer team has led them to win every game this season.
برتری این تیم فوتبال باعث شده تا آنها در هر بازی این فصل پیروز شوند.
The ascendant of the new political party has been steadily rising in the polls.
نفوذ این حزب سیاسی جدید بهطور پیوسته در نظرسنجیها در حال افزایش است.
مسلط، دارای سلطه، غالب، برتر، فائق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the economically ascendant classes
طبقاتی که از نظر اقتصادی تفوق (برتری) دارند
his ascendant skills in programming
مهارتهای برتر او در برنامهنویسی
the ascendant culture
فرهنگ غالب
گیاهشناسی بالارونده، بالاخزنده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
The ascendant flowers bloomed towards the sky, creating a stunning display of color and beauty.
گلهای بالارونده به سمت آسمان شکفتند و نمایشی خیرهکننده از رنگ و زیبایی را خلق کردند.
صعودی، بالارونده، بالارو، رو به صعود
ascendant popularity
محبوبیت صعودی
the ascendent prices
قیمتهای صعودی
(طالعبینی) فرارونده
His fortune is in the ascendant.
کارش بالاگرفته است./ طالع او شکوفاست./ بختش طالع است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ascendant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ascendant