گذشتهی ساده:
dominatedشکل سوم:
dominatedسومشخص مفرد:
dominatesغالب، برتر
D-day is considered the dominating event of the war in Europe
D-day (پیادهسازیهای نرماندی/عملیات نپتون) بهعنوانِ رویداد غالب جنگ در اروپا در نظر گرفته میشود.
a dominating melody
ملودی غالب
connected dominating set
مجموعهیِ غالب همبند
dominating integral
انتگرال غالب
مسلط، حاکم، چیره، سلطهجو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a dominating personality
شخصیتی سلطهجو
She certainly was a dominating figure in politics.
مطمئناً در عالم سیاست چهرهای چیره بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dominating» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dominating