آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Dominating

    ˈdɑːməneɪt̬ɪŋ ˈdɒmɪneɪtɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    dominated

    شکل سوم:

    dominated

    سوم‌شخص مفرد:

    dominates

    معنی dominating | جمله با dominating

    adjective

    غالب، برتر

    D-day is considered the dominating event of the war in Europe

    D-day (پیاده‌سازی‌های نرماندی/عملیات نپتون) به‌عنوانِ رویداد غالب جنگ در اروپا در نظر گرفته می‌شود.

    a dominating melody

    ملودی غالب

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    connected dominating set

    مجموعه‌یِ غالب هم‌بند

    dominating integral

    انتگرال غالب

    adjective

    مسلط، حاکم، چیره، سلطه‌جو

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    a dominating personality

    شخصیتی سلطه‌جو

    She certainly was a dominating figure in politics.

    مطمئناً در عالم سیاست چهره‌ای چیره بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dominating

    1. adjective exercising controlling power or influence
      Synonyms:
      controlling dominant ruling governing commanding reigning domineering imperious autocratic bossy paramount preponderant magisterial dominative peremptory regnant overlooking high-and-mighty
    1. verb look down on
      Synonyms:
      commanding overlooking overtopping
    1. verb be larger in number, quantity, power, status or importance
      Synonyms:
      prevailing predominating reigning ruling preponderating
    1. verb have dominance or the power to defeat over
      Synonyms:
      controlling governing directing managing ruling mastering dictating bossing swaying overlooking predominating overshadowing eclipsing surmounting subjecting subjugating reigning bullying intimidating browbeating tyrannizing overtopping
      Antonyms:
      yielding surrendering submitting following
    1. verb to command or issue commands in an arrogant manner
      Synonyms:
      ordering bossing ruling domineering dictating tyrannizing
    1. adjective most powerful or important or influential
      Synonyms:
      ascendant ascendent

    لغات هم‌خانواده dominating

    • noun
      domination
    • adjective
      dominating
    • verb - transitive
      dominate

    سوال‌های رایج dominating

    گذشته‌ی ساده dominating چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده dominating در زبان انگلیسی dominated است.

    شکل سوم dominating چی میشه؟

    شکل سوم dominating در زبان انگلیسی dominated است.

    سوم‌شخص مفرد dominating چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد dominating در زبان انگلیسی dominates است.

    ارجاع به لغت dominating

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dominating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dominating

    لغات نزدیک dominating

    • - dominate
    • - dominate the landscape
    • - dominating
    • - domination
    • - dominatrix
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.