امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Peremptory

pəˈremptri pəˈremptri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قطعی، بی‌چون‌وچرا، آمرانه، خود‌رأی، شتاب‌آمیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the peremptory rejection of two jurors
- نپذیرفتن بی‌چون‌و‌چرای دونفر از اعضای هیئت منصفه
- the loud, peremptory shout of the ship's siren
- صدای بلند و فرمانوار آژیر کشتی
- a peremptory manner
- رفتار آمرانه
- peremptory ideas about right and wrong
- عقاید کوته‌فکرانه درباره‌ی درست و غلط
- the peremptory use of force
- به‌کاربردن مصممانه‌ی زور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peremptory

  1. adjective overbearing, authoritative
    Synonyms:
    absolute arbitrary assertive autocratic binding bossy categorical certain commanding compelling decided decisive dictatorial dogmatic domineering final finished firm fixed high-handed imperative imperial imperious incontrovertible intolerant irrefutable magisterial obligatory obstinate positive rigorous severe stringent tyrannical uncompromising undeniable
    Antonyms:
    easy-going indulgent laid-back lax lenient mild moderate

ارجاع به لغت peremptory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peremptory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peremptory

لغات نزدیک peremptory

پیشنهاد بهبود معانی