گذشتهی ساده:
boundشکل سوم:
boundسومشخص مفرد:
bindsشکل جمع:
bindingsجلد و پشتدوزی کتاب، صحافی، شیرازه، تهدوزی
I liked the book's binding and gilt lettering.
از صحافی و حروف مطلای کتاب خوشم آمد.
durable leather binding
(کتاب) جلد چرمی با دوام
بست، (هر چیزی که ببندد یا وصل کند) بند، باندپیچی (زخم و غیره)، (خیاطی - روبان یا نواری که برای استحکام بیشتر بر حاشیه یا سجاف یا درز دوخته شود) مغزی، لبه
ski binding
گیرهی روی اسکی (که کفش اسکی در آن قرار میگیرد)
الزام آور، اجباری، به قوت خود باقی
an old law that is still binding in California
یک قانون قدیمی که هنوز در کالیفرنیا به قوت خود باقی است
This clause of the contract is binding on both parties.
این مادهی قرارداد برای طرفین الزامآور است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «binding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/binding