صفت تفضیلی:
more mandatoryصفت عالی:
most mandatoryاجباری، الزامی، الزامآور، واجب، لازمالاجرا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Voting is not mandatory.
رأی دادن اجباری نیست.
a mandatory waiting period of six months
یک دورهی انتظار اجباری شش ماهه
The mandatory meeting will be held at 9 am tomorrow.
جلسهی اجباری فردا ۹ صبح برگزار میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mandatory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mandatory