با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Voluntary

ˈvɑːlənteri ˈvɒləntri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more voluntary
  • صفت عالی:

    most voluntary

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
ارادی، اختیاری، داوطلبانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- voluntary work to help refugees
- کار داوطلبانه برای کمک به پناهندگان
- voluntary manslaughter
- قتل عمد
- voluntary action
- عمل ارادی
- voluntary muscles
- عضلات ارادی
- Voluntary churches.
- کلیساهایی که مخارج آن‌ها داوطلبانه تأمین می‌شود.
noun countable
داوطلب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد voluntary

  1. adjective willing
    Synonyms: autonomous, chosen, deliberate, designful, discretional, elected, free, freely, free-willed, gratuitous, honorary, independent, intended, intentional, opted, optional, spontaneous, unasked, unbidden, uncompelled, unconstrained, unforced, unpaid, unprescribed, volitional, volunteer, willed, willful, wished, witting
    Antonyms: forced, involuntary, obligatory, unwilling

لغات هم‌خانواده voluntary

ارجاع به لغت voluntary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «voluntary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/voluntary

لغات نزدیک voluntary

پیشنهاد بهبود معانی