صفت تفضیلی:
more voluntaryصفت عالی:
most voluntaryارادی، اختیاری، داوطلبانه
voluntary work to help refugees
کار داوطلبانه برای کمک به پناهندگان
voluntary manslaughter
قتل عمد
voluntary action
عمل ارادی
voluntary muscles
عضلات ارادی
Voluntary churches.
کلیساهایی که مخارج آنها داوطلبانه تأمین میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «voluntary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/voluntary