با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Intentional

ɪnˈtenʃnəl ɪnˈtenʃnəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more intentional
  • صفت عالی:

    most intentional

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قصدی، عمدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an intentional insult
- توهین عمدی
- an intentional mistake
- اشتباه دانسته
- He intentionally hit his car against our tree.
- او به‌عمد ماشین خود را به درخت ما زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intentional

  1. adjective deliberate
    Synonyms: advised, aforethought, calculated, considered, designed, designful, done on purpose, intended, meant, meditated, planned, prearranged, premeditated, proposed, purposed, studied, unforced, voluntary, willful, willing, witting
    Antonyms: accidental, unintentional, unplanned

لغات هم‌خانواده intentional

ارجاع به لغت intentional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intentional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intentional

لغات نزدیک intentional

پیشنهاد بهبود معانی