صفت تفضیلی:
more unintentionalصفت عالی:
most unintentionalغیرعمدی، ناخواسته، اتفاقی، سهوی، بیغرض، بیمنظور، برحسب اتفاق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her unintentional mistake caused a delay in the project.
اشتباه ناخواستهی او باعث تاخیر در پروژه شد.
The unintentional error was quickly corrected by the team.
این خطای اتفاقی بهسرعت توسط تیم اصلاح شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unintentional» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unintentional