آخرین به‌روزرسانی:
Unthinking
ʌnˈθɪŋkɪŋ
ʌnˈθɪŋkɪŋ
معنی unthinking
adjective
بی‌فکر، بی‌دقت، شورتی
adjective
بدون قوه‌ی تفکر (مانند حیوانات)، بی‌خرد
انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unthinking
-
adjective carelessSynonyms:thoughtless heedless inconsiderate negligent oblivious uncaring unmindful foolish rash impulsive unwise inadvertent unconscious unintended unmeant unpremeditated instinctive mechanical senseless witless vacant napping rude tactless untactful undiplomatic indelicate insensitive selfish outrageous brutish blundering feckless unreasoning unheedingAntonyms:
ارجاع به لغت unthinking
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «unthinking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unthinking
لغات نزدیک unthinking
- - unthink
- - unthinkable
- - unthinking
- - unthinkingly
- - unthread