امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vacant

ˈveɪkənt ˈveɪkənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
خالی، اشغال‌نشده، بی‌متصدی، بیکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a vacant room
- اتاق خالی
- a vacant seat in a bus
- صندلی خالی در اتوبوس
- a vacant position in his company
- یک پست خالی در شرکت او
- vacant land
- زمین خالی (بایر)
- vacant hours
- اوقات فراغت
- She sat on the chair with a vacant look on her face.
- با چهره‌ای بی‌حالت روی صندلی نشست.
- hungry children vacantly staring out of the window
- کودکان گرسنه که با حالت منگ از پنجره به خارج خیره شده بودند
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vacant

  1. adjective empty; unoccupied
    Synonyms:
    abandoned available bare clear deserted devoid disengaged free idle not in use stark tenantless to let unemployed unengaged unfilled uninhabited unlived in untaken untenanted unused void without contents
    Antonyms:
    full occupied overflowing
  1. adjective absent-minded; expressionless
    Synonyms:
    abstracted blank daydreaming deadpan dreaming dreamy empty-headed foolish idle inane incurious inexpressive silly stupid thoughtless unexpressive unintelligent unthinking vacuous vapid witless
    Antonyms:
    aware cognizant comprehending

ارجاع به لغت vacant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vacant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vacant

لغات نزدیک vacant

پیشنهاد بهبود معانی