آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Vacant

ˈveɪkənt ˈveɪkənt

معنی vacant | جمله با vacant

adjective B2

خالی، اشغال‌نشده، بی‌متصدی، بیکار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a vacant room

اتاق خالی

a vacant seat in a bus

صندلی خالی در اتوبوس

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a vacant position in his company

یک پست خالی در شرکت او

vacant land

زمین خالی (بایر)

vacant hours

اوقات فراغت

She sat on the chair with a vacant look on her face.

با چهره‌ای بی‌حالت روی صندلی نشست.

hungry children vacantly staring out of the window

کودکان گرسنه که با حالت منگ از پنجره به خارج خیره شده بودند

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد vacant

  1. adjective empty; unoccupied
    Synonyms:
    empty unused free available unoccupied bare uninhabited void idle deserted unfilled tenantless untaken devoid untenanted abandoned clear not in use unemployed disengaged unengaged to let without contents stark unlived in
    Antonyms:
    full occupied overflowing

ارجاع به لغت vacant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vacant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vacant

لغات نزدیک vacant

پیشنهاد بهبود معانی