گذشتهی ساده:
emptiedشکل سوم:
emptiedسومشخص مفرد:
emptiesوجه وصفی حال:
emptyingصفت تفضیلی:
emptierصفت عالی:
emptiestتهی، خالی، پوچ
an empty pocket
جیب خالی
My glass is empty.
لیوان من خالی است.
an empty chair
صندلی خالی
خالی از سکنه، خلوت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The room became empty of people.
اتاق از مردم خالی شد.
an empty room
اتاقی که کسی در آن نیست
an empty city
شهر عاری از سکنه
گود، توخالی، پوک
گرسنه
The children were quite empty by suppertime.
هنگام شام بچهها بسیار گرسنه بودند.
بیهوده، بیخود، بیفایده
empty pleasures
لذایذ پوچ
empty promises
قولهای توخالی
Without you, life will be empty indeed.
بیتو راستی زندگی بیمعنی خواهد بود.
خالی کردن، تهی کردن، بیرون ریختن، ریختن
to empty a box
جعبهای را خالی کردن
He emptied his pockets in front of us.
جلو چشم ما جیب های خود را خالی کرد.
She emptied the bottle into the glasses.
او (محتوای) بطری را در لیوانها خالی کرد.
No garbage may be emptied on highways.
آشغالها را در جادهها خالی نکنید.
خالی شدن، تهی شدن
بطری خالی، قوطی خالی
(after drinking your coca cola) drop the empties in this bucket.
(پس از نوشیدن کوکاکولا) بطریهای خالی را در این سطل بریزید.
(زبانشناسی) تکواژ تهی
خالی از، تهی از، بدون، بی
(ریاضی) مجموعهی تهی
با معدهی خالی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «empty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/empty