با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fatuous

ˈfætʃuəs ˈfætʃuəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more fatuous
  • صفت عالی:

    most fatuous

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective formal
    احمقانه، ابلهانه، بی‌شعور، واهی، بی‌پایه
    • - a fatuous remark
    • - اظهار نظر احمقانه
    • - fatuous politician
    • - سیاستمدار بیشعور
    • - We couldn't take his fatuous excuses seriously anymore.
    • - دیگر نمی‌توانستیم بهانه‌های احمقانه‌ی او را جدی بگیریم.
    • - His fatuous remarks only served to exacerbate the situation.
    • - اظهارات واهی او فقط باعث تشدید اوضاع شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fatuous

  1. adjective stupid
    Synonyms: absurd, asinine, birdbrained, boneheaded, brainless, dense, dull, foolish, idiotic, imbecile, inane, insensate, jerky, lamebrained, ludicrous, lunatic, mad, mindless, moronic, puerile, sappy, silly, simple, vacuous, witless
    Antonyms: aware, bright, intelligent, keen, sensible, smart

ارجاع به لغت fatuous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fatuous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fatuous

لغات نزدیک fatuous

پیشنهاد بهبود معانی