جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Intelligent

ɪnˈtelədʒnt ɪnˈtelədʒnt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

باهوش، هوشمند، تیزهوش، زیرک، دانا

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

an intelligent girl

دختری باهوش

Man is an intelligent creature.

انسان موجودی هوشمند است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She asks intelligent questions.

او پرسش‌های زیرکانه‌ای می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intelligent

adjective very smart

Synonyms:

smart bright clever brainy sharp wise able keen quick apt astute discerning perceptive knowledgeable ingenious brilliant profound acute quick-witted understanding rational resourceful sage inventive imaginative original penetrating enlightened informed thinking alert capable calculating deep instructed reasonable responsible witty alive exceptional highbrow perspicacious comprehending all there ready whiz

Antonyms:

stupid foolish unintelligent idiotic imbecile

لغات هم‌خانواده intelligent

noun
intelligence, intelligentsia, intelligibility

adjective
intelligent, intelligible

adverb
intelligently, intelligibly

ارجاع به لغت intelligent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «intelligent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intelligent

لغات نزدیک intelligent

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!