صفت تفضیلی:
more responsibleصفت عالی:
most responsibleمسئول، عهدهدار، مسئولیتدار، معتبر، آبرومند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A man is responsible for his acts.
انسان مسئول اعمال خویش است.
Inflation was responsible for the country's economic plight.
تورم موجب خرابی وضع اقتصادی کشور بود.
Nicol is responsible for editing and dispatching reports.
نیکول مسئول ویرایش و ارسال گزارشها است.
He is also responsible for purchasing.
او مسئول خرید نیز است.
a responsible job
شغل پرمسئولیت
Faulty wiring is responsible for this fire.
دلیل این آتشسوزی نقص در سیمکشی است.
مسئول چیزی شناختن، مقصر دانستن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «responsible» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/responsible