At Fault

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
سزاوارِ سرزنش، گناهکار، مجرم، مقصر، خاطی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- We were all at fault.
- همه‌ی ما سزاوارِ سرزنش بودیم.
- "The kids are not at fault," he told the king.
- به شاه گفت: «بچه‌ها مقصر نیستند.»
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد at fault

  1. adjective deserving blame
    Synonyms: blameworthy, culpable, erring, guilty, in error, in the wrong, liable, on one's head, responsible, to blame, wrong

ارجاع به لغت at fault

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «at fault» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/at-fault

لغات نزدیک at fault

پیشنهاد بهبود معانی