صفت تفضیلی:
guiltierصفت عالی:
guiltiest(احساس) گناه، شرمندگی، عذابوجدان، شرمساری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
I couldn't shake the guilty feeling of betraying my sister's trust.
نمیتوانستم احساس گناه ناشی از خیانت به اعتماد خواهرم را از بین ببرم.
She had a guilty conscience after lying to her best friend.
او پساز دروغ گفتن به بهترین دوستش عذابوجدان داشت.
گناهکار، مقصر، بزهکار، مجرم، محکوم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was found guilty as charged.
او را مطابق اتهامنامه گناهکار شناختند.
He is not guilty of his wife's murder.
او در قتل زنش مقصر نیست (دست نداشته).
He is guilty of murder.
جرم او قتل است (او به قتل محکوم است).
گناهکارانه، مجرمانه
a guilty look
نگاه گناهکارانه
The guilty smile on his face gave away his secret.
لبخند گناهکارانه روی صورتش، راز او را فاش کرد.
مقصر بودن در، دست داشتن در، گناهکار بودن
one is innocent until proven guilty
تا گناه کسی اثبات نشده است، بیگناه است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «guilty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guilty