امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sorry

ˈsɑːri / / ˈsɔːri ˈsɒri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    sorrier
  • صفت عالی:

    sorriest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
(برای کار اشتباه) متأسف، شرمسار، نادم، پشیمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He is not sorry for what he has done.
- از آنچه که کرده است، نادم نیست.
- I am sorry I insulted him.
- از اینکه به او توهین کردم، پشیمانم.
- For every good hunting dog there are a hundred sorry ones.
- در مقابل هر یک سگ شکاری خوب صد سگ بد وجود دارد.
adjective A2
(برای احساس غم، هم‌دردی و ...) ناراحت، متأسف، متأثر، غمگین
- I am sorry to inform you that he has resigned.
- متأسفم که به اطلاع شما برسانم ایشان استعفا داده‌اند.
- I am sorry, I can't help you.
- متأسفم، نمی‌توانم به شما کمک کنم.
exclamation
متاسفم، ببخشید، عذرخواهم، معذرت می‌خواهم، پوزش
- Sorry, allow me to pass.
- معذرت می‌خواهم اجازه بدهید رد شوم.
- Sorry, it is impossible to see the patient.
- عذرخواهم، ملاقات بیمار ممکن نیست.
- sorry! don't smoke in this room!
- (با عرض) پوزش، در این اتاق سیگار نکشید!
adjective
غم‌انگیز، ناراحت‌کننده، محزون، اسفبار، تاسف‌بار، ترحم‌انگیز، حزن‌انگیز
- the sorry truth is that ...
- واقعیت غم‌انگیز این است که...
- a sorry sight
- منظره‌ی اسفبار
- the sorry ceremonies that followed his death
- مراسم حزن‌انگیزی که پیامد مرگ او بود
- the sorry state of affairs in that country
- وضعیت تاسف‌بار در آن کشور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sorry

  1. adjective remorseful, regretful
    Synonyms:
    apologetic attritional compunctious conscience-stricken contrite guilt-ridden melted penitent penitential repentant self-accusing self-condemnatory self-reproachful shamefaced softened touched
    Antonyms:
    glad happy unremorseful unsorry
  1. adjective sad, heartbroken
    Synonyms:
    bad disconsolate distressed grieved heavyhearted melancholy mournful pitiful rueful saddened sorrowful unhappy
    Antonyms:
    happy heartened joyful
  1. adjective despicable, pathetic
    Synonyms:
    abject base beggarly cheap contemptible deplorable despisable disgraceful dismal distressing inadequate insignificant mean miserable paltry piteous pitiable pitiful poor sad scruffy scummy scurvy shabby shoddy small trifling trivial unimportant vile worthless wretched
    Antonyms:
    good hopeful nice

Collocations

Idioms

  • better safe than sorry

    کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند، احتیاط بهتر از پشیمانی در آخر کار است.

ارجاع به لغت sorry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sorry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sorry

لغات نزدیک sorry

پیشنهاد بهبود معانی