صفت تفضیلی:
more dismalصفت عالی:
most dismalدلتنگکننده، پریشانکننده، ملالتانگیز، غمافزا، حزنانگیز، دلگیر، دلسردکننده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
The dismal news left everyone feeling heavy-hearted.
این خبر پریشانکننده باعث شد همه احساس غمگینی کنند.
He gazed out at the dismal landscape, feeling a sense of despair.
او با احساس ناامیدی به منظرهی غمانگیز خیره شد.
The dismal song of a bird that has lost her mate.
نغمهی حزنانگیز پرندهای که جفت خود را از دست داده است.
دلتنگ، محزون، غمگین، دُژَم، پریشان، ملول، افسرده، گرفته، اندوهگین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After the breakup, his dismal mood lingered for many weeks.
پساز جدایی، حالوهوای پریشان او برای هفتههای طولانی ادامه داشت.
Her dismal expression reflected the sadness she felt inside.
قیافهی محزون او نشاندهندهی اندوهی بود که در درونش احساس میکرد.
خیلی بد، افتضاح، مأیوسکننده
Today's weather was dismal.
هوای امروز افتضاح بود.
The team's dismal performance left fans feeling disappointed.
عملکرد مأیوسکنندهی تیم باعث ناامیدی هواداران شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dismal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismal