walk, hike, walking, going on foot, tramp, hiking
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک هفته را با پیادهروی در کوهها گذراندیم.
We spent a week walking in the mountains.
سرگرمیهای او پیادهروی و عکاسی است.
Her hobbies include hiking and photography.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیادهروی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیادهروی