فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prance

præns prɑːns

گذشته‌ی ساده:

pranced

شکل سوم:

pranced

سوم‌شخص مفرد:

prances

وجه وصفی حال:

prancing

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive

خرامش از روی تکبر، جفتک زدن، با تکبر راه رفتن، (درمورد اسب) روی دو پا بلندشدن، سوار اسب چموش شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Rich ladies were prancing in the hotel lobby.

خانم‌های پول‌دار در سرسرای هتل می‌خرامیدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prance

  1. verb cavort; show off
    Synonyms:
    dance jump leap skip bound caper romp strut parade swagger frisk gambol flounce sashay stalk hoof it foot it tread sweep spring step mince

ارجاع به لغت prance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prance

لغات نزدیک prance

پیشنهاد بهبود معانی