گذشتهی ساده:
prancedشکل سوم:
prancedسومشخص مفرد:
prancesوجه وصفی حال:
prancingخرامش از روی تکبر، جفتک زدن، با تکبر راه رفتن، (درمورد اسب) روی دو پا بلندشدن، سوار اسب چموش شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Rich ladies were prancing in the hotel lobby.
خانمهای پولدار در سرسرای هتل میخرامیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prance