امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spring

sprɪŋ sprɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sprang
  • شکل سوم:

    sprung
  • سوم‌شخص مفرد:

    springs
  • وجه وصفی حال:

    springing
  • شکل جمع:

    springs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
بهار، فصل بهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- full of the joys of spring
- سرزنده، سرحال، خوشحال، شاد
adjective
بهاری
noun countable
پرش، جهش، جست
- with a spring in one's step
- جست‌و‌خیزکنان
- The cat sprang toward the mouse.
- گربه به طرف موش جست.
noun countable
چشمه، سرچشمه
- a hot spring
- چشمه آب گرم
- a mineral spring
- چشمه‌ی آب‌معدنی
noun countable
فنر
- leaf spring
- فنر شمشی/ فنر طبقی/ فنر شاخه‌ای
- compression spring
- فنر کمپرسی /فنر حلقوی /فنر فشاری
- extension spring
- فنر کششی /فنر آویخته
noun uncountable
کشسانی، خاصیت ارتجاعی، حالت فنری
- The old rubber tape has lost its spring.
- نوارکش کهنه کشسانی خود را از دست داده است.
noun uncountable
سرزندگی، نشاط، اشتیاق
- the spring in the bridegroom's steps
- اشتیاق مشهود در گام‌های داماد
verb - intransitive
پریدن، جهیدن، جست زدن
- I spring like spring near spring in spring.
- من می‌پرم مثل فنر، نزدیک چشمه در بهار.
- spring into action/ spring to life
- یکباره دست به کار شدن، به جنب و جوش افتادن، به حرکت در آمدن
- spring open
- ناگهان باز شدن
- spring something open
- چیزی را ناگهان باز کردن
- spring shut
- ناگهان بسته شدن
- spring something shut
- چیزی را ناگهان بستن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
(تله، قفل) به‌کار افتادن
verb - intransitive
(معدن) منفجر شدن
verb - intransitive
(فنر) در رفتن
verb - transitive
(تله، قفل) به‌کار انداختن
- The waves sprang two of the mines.
- امواج دو تا از مین‌ها را منفجر کرد.
verb - transitive
(معدن) منفجرکردن
verb - transitive
(زندانی را) فرار دادن، در دادن
- spring something on somebody
- (خبر، پیشنهاد و غیره) یکهو به ... دادن، (سوال) ناغافل از ... پرسیدن
- spring a surprise/it on somebody
- کسی را غافلگیر کردن
verb - transitive
(حیوان) از سوراخ بیرون کشیدن، از لانه بیرون کشیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spring

  1. noun jump, skip
    Synonyms:
    bounce bounciness bound buck buoyancy elasticity flexibility give hop leap recoil resilience saltation springiness vault
  1. noun season following winter
    Synonyms:
    blackberry winter budding budtime flowering prime seedtime springtide springtime vernal equinox vernal season
  1. noun origin
    Synonyms:
    beginning cause consideration fount fountain fountainhead impetus motive root source stimulus well wellspring whence
    Antonyms:
    end result
  1. noun body of rushing waters
    Synonyms:
    artesian well baths fountain geyser hot spring hydrolysate spa thermal spring watering place wells
  1. verb jump, skip
    Synonyms:
    bolt bounce bound hippety hop hop hurdle leap lop lope rebound recoil skitter start startle trip vault
  1. verb originate, emerge
    Synonyms:
    appear arise arrive be derived be descended begin birth burgeon come come into being come into existence come out commence derive descend develop emanate flow grow hatch head issue loom mushroom proceed rise shoot up start stem upspring

Phrasal verbs

  • spring from something

    برخاستن از، ناشی شدن از، (محاوره) (کسی) پیدایش شدن از، سبز شدن از، سر و کله‌ی (کسی) پیدا شدن از، نشأت گرفته از

  • spring up

    ناگهان پدیدار شدن، درآمدن، روییدن

Collocations

  • spring a leak

    (قایق، بشکه و غیره) سوراخ شدن، ترک خوردن

سوال‌های رایج spring

معنی spring به فارسی چی میشه؟

واژه «spring» در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است که بسته به زمینه‌ای که در آن به کار می‌رود، ممکن است معانی مختلفی داشته باشد. در اینجا به بررسی معانی مختلف این کلمه و نکات جالب مربوط به آن می‌پردازیم.

1. بهار (Spring): یکی از معانی اصلی واژه «spring» به فصل بهار اشاره دارد. بهار فصلی است که پس از زمستان و قبل از تابستان قرار دارد و معمولاً با افزایش دما، شکوفایی گل‌ها و شروع رشد گیاهان همراه است. در بسیاری از فرهنگ‌ها، بهار نماد تجدید حیات، شادی و سرزندگی است. در ادبیات و هنر، بهار به عنوان نمادی از عشق و زیبایی به تصویر کشیده می‌شود.

2. پرش (Spring): واژه «spring» همچنین به معنای پرش یا جهش است. این معنا به حرکات ناگهانی و سریع اشاره دارد که معمولاً با نیرویی بزرگ انجام می‌شوند. برای مثال، وقتی کسی از جایی پرش می‌کند، می‌توان گفت که او «sprang» (پرش کرد) از زمین. در این زمینه، به کار بردن این واژه در ورزش، رقص و فعالیت‌های بدنی متداول است.

3. منبع (Spring): در زمینه جغرافیا، «spring» به معنای چشمه یا منبع آب است. چشمه‌ها معمولاً نقاطی هستند که آب از زیر زمین به سطح زمین می‌رسد و می‌توانند به عنوان منابع مهم آب شرب و کشاورزی در نظر گرفته شوند. چشمه‌ها در بسیاری از فرهنگ‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند و به عنوان نماد زندگی و پاکی محسوب می‌شوند.

4. پرتو (Spring): در علم فیزیک، «spring» به قطعه‌ای از مواد الاستیک اشاره دارد که می‌تواند با فشار یا کشش تغییر شکل دهد و سپس به حالت اولیه خود بازگردد. این نوع فنرها در بسیاری از دستگاه‌ها و ماشین‌آلات به کار می‌روند و نقش مهمی در جذب ضربه و کاهش لرزش دارند.

نکات جالب درباره «spring»:

- فصل بهار در فرهنگ‌ها: در بسیاری از فرهنگ‌ها، جشن‌ها و مراسم خاصی برای استقبال از بهار برگزار می‌شود. به عنوان مثال، نوروز در فرهنگ ایرانی به عنوان آغاز سال نو و فصل بهار جشن گرفته می‌شود.

- پرش در ورزش: در ورزش‌های مختلف، مانند دو و میدانی و ژیمناستیک، تکنیک‌های خاصی برای پرش وجود دارد که نیازمند تمرین و مهارت بالا هستند.

- چشمه‌ها و اکوسیستم: چشمه‌ها به عنوان زیستگاه‌های طبیعی، نقش مهمی در حفظ تنوع زیستی و اکوسیستم‌های محلی دارند. بسیاری از حیوانات و گیاهان وابسته به این منابع آبی هستند.

- فناوری و فنرها: فنرها در بسیاری از فناوری‌ها و تجهیزات روزمره، از جمله خودروها و لوازم خانگی، استفاده می‌شوند. این قطعات به کاهش صدا و لرزش کمک می‌کنند و راحتی بیشتری را برای کاربران فراهم می‌آورند.

ارجاع به لغت spring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spring

لغات نزدیک spring

پیشنهاد بهبود معانی