در معنای چهارم همچنین میتوان از springs بهجای spring استفاده کرد.
در معنای هفتم در انگلیسی بریتانیایی بهجای spring از sprung استفاده میشود.
بهار، فصل بهار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
I spring like spring near spring in spring.
من میپرم مثل فنر، نزدیک چشمه در بهار.
Many animals wake up from hibernation in spring.
بسیاری از حیوانات در فصل بهار از خواب زمستانی بیدار میشوند.
The first day of spring is celebrated as Nowruz in Iranian culture.
در فرهنگ ایرانی، اولین روز بهار بهعنوان نوروز جشن گرفته میشود.
فنر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old clock stopped working because one of its springs broke.
ساعت قدیمی از کار افتاد چون یکی از فنرهایش شکست.
The car’s suspension system uses strong springs to absorb shocks.
سیستم تعلیق خودرو برای جذب ضربه از فنرهای قوی استفاده میکند.
کشسانی، خاصیت ارتجاعی، حالت فنری
The old shock absorber has lost its spring.
کمکفنر قدیمی کشسانی خود را از دست داده است.
This mattress has great spring, making it very comfortable to sleep on.
این تشک خاصیت ارتجاعی فوقالعادهای دارد و خوابیدن روی آن بسیار راحت است.
چشمه، سرچشمه
The hot spring is one of the popular tourist attractions in this region.
چشمهی آب گرم یکی از جاذبههای گردشگری محبوب در این منطقه است.
Bathing in a mineral spring can help relieve joint pain.
حمام کردن در چشمهی آب معدنی میتواند به کاهش درد مفاصل کمک کند.
پریدن، جهیدن، جستن، جست زدن، خیز برداشتن
The thief sprang over the fence and ran away.
دزد از روی نرده پرید و فرار کرد.
The rabbit sprang from the bushes and disappeared into the woods.
خرگوش از میان بوتهها جهید و در جنگل ناپدید شد.
ناگهان ظاهر شدن، سبز شدن، بهیکباره پدیدار شدن، سر برآوردن
A strange idea suddenly sprang into his head.
ناگهان ایدهی عجیبی به ذهنش خطور کرد.
A smile sprang to her face when she saw Saed.
وقتی ساعد را دید، ناگهان لبخندی بر لبانش ظاهر شد.
انگلیسی آمریکایی فنردار، دارای فنر، فنری
She bought a comfortable spring mattress.
او تشک فنردار راحتی خرید.
Spring sofas of this company are known for their durability and softness.
مبلهای فنردار این شرکت به دوام و نرمیشان معروف هستند.
منبع، مأخذ، سرچشمه، منشأ
Oil is the main spring of the country’s economy.
نفت، منبع اصلی اقتصاد کشور است.
Education is the spring of progress in any society.
آموزش سرچشمهی پیشرفت در هر جامعهای است.
خم شدن، تغییر شکل دادن، کج شدن
The metal rod sprang after being exposed to extreme heat.
میلهی فلزی پساز قرار گرفتن در معرض حرارت زیاد خم شد.
The wooden table has sprung a little after years of use.
میز چوبی بعداز سالها استفاده کمی تغییر شکل داده است.
سرازیر شدن، فوران کردن، بیرون جهیدن، بیرون پاشیدن
Water sprang from the broken pipe.
آب از لولهی شکسته فوران کرد.
Tears sprang from her eyes as she heard the news.
وقتی خبر را شنید، اشک از چشمانش سرازیر شد.
روییدن، رشد کردن، قد کشیدن، سبز شدن، جوانه زدن
Flowers spring from the soil in early spring.
گلها در اوایل بهار از خاک سر برمیآورند.
Tall trees have sprung up along the riverbank.
درختان بلندی در امتداد ساحل رودخانه رشد کردهاند.
ریشه داشتن، نشأت گرفتن، متعلق بودن، منشأ گرفتن، زاده شدن
Her wisdom springs from years of experience.
خرد او از سالها تجربه نشأت گرفته است.
This tradition springs from ancient customs.
این سنت ریشه در آدابورسوم باستانی دارد.
قدیمی طلوع کردن
As the day sprang, the village came alive.
با طلوع روز، روستا جان گرفت.
The sun sprang over the horizon, lighting up the sky.
خورشید از افق طلوع کرد و آسمان را روشن ساخت.
(spring up) شروع به وزیدن کردن، وزیدن گرفتن
A storm sprang up quickly, catching everyone by surprise.
طوفان بهسرعت وزیدن گرفت و همه را غافلگیر کرد.
The wind sprang up suddenly, making the trees sway.
باد ناگهان شروع به وزیدن کرد و درختها را تکان داد.
(spring for) (هزینه) تقبل کردن، پرداخت کردن
She sprang for the tickets to the concert.
او هزینهی بلیتهای کنسرت را تقبل کرد.
Who’s going to spring for the drinks?
چه کسی پول نوشیدنیها را پرداخت میکند؟
باعث پریدن شدن، به جهش درآوردن
The loud noise sprang the dog out of its bed.
صدای بلند سگ را از تخت خود به جهش درآورد.
The excitement sprang her into the air with joy.
هیجان باعث شد که او از خوشحالی به هوا بپرد.
ترک خوردن، شکاف برداشتن، شکستن
The frozen pipe sprang a leak during the cold winter night.
لولهی یخزده در سرمای شب زمستانی ترک برداشت.
The metal rod sprang apart when too much force was applied.
میلهی فلزی در اثر فشار زیاد ترک خورد و از هم جدا شد.
به کار انداختن، فعال کردن
He sprang the trap by stepping on it.
او با پا گذاشتن روی تله، آن را فعال کرد.
She sprang the alarm as soon as she noticed the intruder.
او بهمحض دیدن مزاحم، آژیر را به صدا درآورد.
(با اعمال نیرو) خم کردن، کج کردن
Maspod sprang the plastic rod.
مسعود میلهی پلاستیکی را خم کرد.
The worker sprang the steel sheet to fit the machine.
کارگر ورقهی فولادی را برای جا انداختن در دستگاه خم کرد.
(بهطور ناگهانی) فاش کردن، آشکار کردن، برملا کردن
The investigations sprang a new problem.
تحقیقات مشکل جدیدی را آشکار کردند.
The new evidence sprang unexpected truths about the case.
مدرک جدید حقایق غیرمنتظرهای را در مورد پرونده فاش کرد.
فلج کردن، لَنگ کردن
A sharp blow to the knee sprang the wrestler.
ضربهای شدید به زانو، کشتیگیر را لنگ کرد.
The accident sprang his right foot permanently.
تصادف، پای راستش را برای همیشه فلج کرد.
به جای اول خود برگشتن
برخاستن از، ناشی شدن از، (محاوره) (کسی) پیدایش شدن از، سبز شدن از، سر و کلهی (کسی) پیدا شدن از، نشأت گرفته از
ناگهان پدیدار شدن، درآمدن، روییدن
غافلگیر کردن
بهای چیزی را پرداخت کردن
(در بهار) ساعت را جلو کشیدن
(قایق، بشکه و غیره) سوراخ شدن، ترک خوردن
غافلگیر کردن
به دفاع از کسی برخاستن، سریع به حمایت کسی شتافتن
واژه «spring» در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است که بسته به زمینهای که در آن به کار میرود، ممکن است معانی مختلفی داشته باشد. در اینجا به بررسی معانی مختلف این کلمه و نکات جالب مربوط به آن میپردازیم.
1. بهار (Spring): یکی از معانی اصلی واژه «spring» به فصل بهار اشاره دارد. بهار فصلی است که پس از زمستان و قبل از تابستان قرار دارد و معمولاً با افزایش دما، شکوفایی گلها و شروع رشد گیاهان همراه است. در بسیاری از فرهنگها، بهار نماد تجدید حیات، شادی و سرزندگی است. در ادبیات و هنر، بهار به عنوان نمادی از عشق و زیبایی به تصویر کشیده میشود.
2. پرش (Spring): واژه «spring» همچنین به معنای پرش یا جهش است. این معنا به حرکات ناگهانی و سریع اشاره دارد که معمولاً با نیرویی بزرگ انجام میشوند. برای مثال، وقتی کسی از جایی پرش میکند، میتوان گفت که او «sprang» (پرش کرد) از زمین. در این زمینه، به کار بردن این واژه در ورزش، رقص و فعالیتهای بدنی متداول است.
3. منبع (Spring): در زمینه جغرافیا، «spring» به معنای چشمه یا منبع آب است. چشمهها معمولاً نقاطی هستند که آب از زیر زمین به سطح زمین میرسد و میتوانند به عنوان منابع مهم آب شرب و کشاورزی در نظر گرفته شوند. چشمهها در بسیاری از فرهنگها از اهمیت ویژهای برخوردارند و به عنوان نماد زندگی و پاکی محسوب میشوند.
4. پرتو (Spring): در علم فیزیک، «spring» به قطعهای از مواد الاستیک اشاره دارد که میتواند با فشار یا کشش تغییر شکل دهد و سپس به حالت اولیه خود بازگردد. این نوع فنرها در بسیاری از دستگاهها و ماشینآلات به کار میروند و نقش مهمی در جذب ضربه و کاهش لرزش دارند.
نکات جالب درباره «spring»:
- فصل بهار در فرهنگها: در بسیاری از فرهنگها، جشنها و مراسم خاصی برای استقبال از بهار برگزار میشود. به عنوان مثال، نوروز در فرهنگ ایرانی به عنوان آغاز سال نو و فصل بهار جشن گرفته میشود.
- پرش در ورزش: در ورزشهای مختلف، مانند دو و میدانی و ژیمناستیک، تکنیکهای خاصی برای پرش وجود دارد که نیازمند تمرین و مهارت بالا هستند.
- چشمهها و اکوسیستم: چشمهها به عنوان زیستگاههای طبیعی، نقش مهمی در حفظ تنوع زیستی و اکوسیستمهای محلی دارند. بسیاری از حیوانات و گیاهان وابسته به این منابع آبی هستند.
- فناوری و فنرها: فنرها در بسیاری از فناوریها و تجهیزات روزمره، از جمله خودروها و لوازم خانگی، استفاده میشوند. این قطعات به کاهش صدا و لرزش کمک میکنند و راحتی بیشتری را برای کاربران فراهم میآورند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spring» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spring