آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Source

    sɔːrs sɔːs

    گذشته‌ی ساده:

    sourced

    شکل سوم:

    sourced

    سوم‌شخص مفرد:

    sources

    وجه وصفی حال:

    sourcing

    شکل جمع:

    sources

    معنی source | جمله با source

    noun countable B2

    منبع، سرچشمه، منشأ، مبدأ، خاستگاه، ریشه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    The sun is our source of energy.

    خورشید منبع انرژی ما است.

    Poor communication was the source of the misunderstanding.

    ارتباط ضعیف منشأ این سوءتفاهم بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The noise seemed to come from an unknown source.

    به‌نظر می‌رسید صدا از منبعی ناشناخته می‌آید.

    The river has its source in the mountains.

    سرچشمه‌ی این رودخانه در کوه‌ها است.

    at source

    در سرچشمه، در مبدأ

    source material

    مآخذ، منابع

    the source of Nile

    سرچشمه‌ی رود نیل

    the source language

    زبان مبدأ

    money taxed as source

    پولی که در جا مالیات آن کسر می‌شود، پول مالیات در رفته

    noun countable C1

    منبع (شخصی یا چیزی که اطلاعات فراهم می‌کند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    An anonymous source provided the documents to the media.

    منبعی ناشناس این اسناد را در اختیار رسانه‌ها قرار داد.

    Reporters must protect their confidential sources.

    خبرنگاران باید از منابع محرمانه‌ی خود محافظت کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He claimed that his source was someone inside the company.

    او ادعا کرد که منبعش، فردی در داخل شرکت بوده است.

    verb - transitive

    حاصل کردن، گرفتن، فراهم کردن، تأمین کردن، تهیه کردن، به دست آوردن

    We try to source ingredients that are organic and environmentally friendly.

    ما تلاش می‌کنیم مواد اولیه‌ای را تأمین کنیم که ارگانیک و سازگار با محیط‌زیست باشند.

    All fabrics are sourced directly from Italy.

    تمام پارچه‌ها مستقیماً از ایتالیا تهیه می‌شوند.

    verb - transitive

    مشخص کردن، ذکر کردن، ارجاع دادن (منبع)

    Make sure to source that quote from the official report.

    حتماً آن نقل‌قول را از گزارش رسمی ارجاع بده.

    In academic writing, it’s important to properly source all your information.

    در نوشتار علمی، ذکر صحیح منابع اطلاعاتی بسیار مهم است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد source

    1. noun a person or work supplying information
      Synonyms:
      reference expert specialist informant authorization source material
    1. noun beginning; point of supply
      Synonyms:
      origin start cause beginning father mother rise root expert authority opening inception parent spring onset commencement connection informant author derivation provenance antecedent determinant birthplace fountain origination paternity maternity authorship begetter provenience specialist fount wellspring starting point horse’s mouth dawn dawning originator fountainhead
      Antonyms:
      end effect result

    Collocations

    alternative energy source

    منبع انرژی جایگزین

    source of fun

    مایه/منبع سرگرمی

    source of funding

    منبع تامین مالی، منبع بودجه

    source of amusement

    مایه تفریح، وسیله سرگرمی

    source of income

    منبع درآمد

    Collocations بیشتر

    reliable source

    منبع موثق / منبع معتبر

    rich source

    منبع غنی

    source of entertainment

    منبع سرگرمی

    valuable source

    منبع ارزشمند

    cheap source

    منبع ارزان

    divulge a source

    فاش کردن منبع

    source of enter

    منبع ورود

    سوال‌های رایج source

    گذشته‌ی ساده source چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده source در زبان انگلیسی sourced است.

    شکل سوم source چی میشه؟

    شکل سوم source در زبان انگلیسی sourced است.

    شکل جمع source چی میشه؟

    شکل جمع source در زبان انگلیسی sources است.

    وجه وصفی حال source چی میشه؟

    وجه وصفی حال source در زبان انگلیسی sourcing است.

    سوم‌شخص مفرد source چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد source در زبان انگلیسی sources است.

    ارجاع به لغت source

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «source» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/source

    لغات نزدیک source

    • - sour salt
    • - sourball
    • - source
    • - source computer
    • - source data
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.