با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Source

sɔːrs sɔːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sourced
  • شکل سوم:

    sourced
  • سوم‌شخص مفرد:

    sources
  • وجه وصفی حال:

    sourcing
  • شکل جمع:

    sources

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
(رود) سرچشمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- at source
- در سرچشمه، در مبدأ
- the source of Nile
- سرچشمه‌ی رود نیل
noun countable
منبع، منشأ
- The sun is our source of energy.
- خورشید منبع انرژی ما است.
noun countable
مرجع، مأخذ، منبع، (در جمع) اسناد و مدارک
- source material
- مآخذ، منابع
- the source language
- زبان مبدأ
- money taxed as source
- پولی که در جا مالیات آن کسر می‌شود، پول مالیات در رفته
verb - transitive
(متن و مقاله و غیره) منبع چیزی را مشخص کردن
verb - transitive
حاصل کردن، گرفتن، فراهم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد source

  1. noun beginning; point of supply
    Synonyms: antecedent, author, authority, authorship, begetter, birthplace, cause, commencement, connection, dawn, dawning, derivation, determinant, expert, father, fount, fountain, fountainhead, horse’s mouth, inception, informant, maternity, mother, onset, opening, origin, origination, originator, parent, paternity, provenance, provenience, rise, rising, root, specialist, spring, start, starting point, wellspring
    Antonyms: effect, end, result

ارجاع به لغت source

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «source» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/source

لغات نزدیک source

پیشنهاد بهبود معانی