گذشتهی ساده:
effectedشکل سوم:
effectedوجه وصفی حال:
effectingتأثیر، اثر، پیامد، نتیجه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
the effect of this drug
اثر این دارو
the effects of population growth
اثرات زیاد شدن جمعیت
Some books have a bad effect on children.
برخی از کتابها اثر بدی روی بچهها میگذارند.
One could see the effects of starvation and disease in her face.
پیامدهای گرسنگی و بیماری در چهرهی او نمایان بود.
اجرایی شدن (عمل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new policy will be in effect starting Monday.
سیاست جدید از روز دوشنبه اجرایی خواهد شد.
The new regulations will come into effect starting next month.
مقررات جدید از ماه آینده اجرایی خواهد شد.
سینما و تئاتر جلوهها
The special effects in the movie were so realistic.
جلوههای ویژهی فیلم بسیار واقعگرایانه بود.
the sound effects in the horror film
جلوههای صوتی در فیلم ترسناک
حقوق دارایی، اموال (منقول)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
It says on the form that the insurance covers all personal effects.
در فرم ذکر شده است که بیمه تمام داراییهای شخصی را پوشش میدهد.
She kept her personal effects in a small drawer by her bed.
اموال شخصیاش را در کشوی کوچکی در کنار تختش نگه میداشت.
در پی داشتن، انجامیدن به، به وجود آوردن
The committee’s decision will likely effect major reforms.
تصمیم کمیته احتمالاً اصلاحات اساسیای در پی خواهد داشت.
The new policy will effect significant changes in the education system.
سیاست جدید تغییرات قابل توجهی در نظام آموزشی به وجود خواهد آورد.
جلوه
the effect of the painting
جلوهی نقاشی
striking cloud effect
جلوهی چشمگیر ابر
مضمون، فحوا
He spoke to this effect.
او در این مضمون صحبت کرد.
She left a note to the effect that she wanted a divorce.
او یادداشتی نوشت با این مضمون که طلاق میخواهد.
اجرایی کردن، عملی کردن، به مرحلهی اجرا درآوردن
She will effect the changes.
او تغییرات را اجرایی خواهد کرد.
Our team plans to effect new strategies.
تیم ما قصد دارد راهبردهای جدیدی را به مرحلهی اجرا درآورد.
برای نمایش (یا خودنمایی یا تحتتأثیر قرار دادن یا جولان دادن)، برای پز دادن، به منظور ایجاد اثر
مؤثر کردن، قابل اجرا کردن، ایجاب کردن
put (or carry or bring) into effect
اجرا کردن، مؤثر کردن
با حداکثر تأثیر، به طور مؤثر
بدون اثر
بدین مضمون که، به این معنی که
پدیدهی برنولی
تأثیر دورانی، اثر پرهونی
تالی فاسد، اثر دومینو
قانونی شدن، مؤثر شدن، مصداق پیدا کردن
قابل اجرا بودن، به قوت (قانونی) رسیدن
از (تاریخ)، پس از
بلافاصله پس از، قطعاً بعد از
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «effect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/effect