گذشتهی ساده:
effectedشکل سوم:
effectedوجه وصفی حال:
effectingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
علت و معلول، انگیزه و انگیخته، پیشآور و پیایند
علت و معلول، انگیز و انگیخته
برای نمایش (یا خودنمایی یا تحتتأثیر قرار دادن یا جولان دادن)، برای پز دادن، به منظور ایجاد اثر
مؤثر کردن، قابل اجرا کردن، ایجاب کردن
put (or carry or bring) into effect
اجرا کردن، مؤثر کردن
با حداکثر تأثیر، به طور مؤثر
بدون اثر
بدین مضمون که، به این معنی که
پدیدهی برنولی
تأثیر دورانی، اثر پرهونی
تالی فاسد، اثر دومینو
قانونی شدن، مؤثر شدن، مصداق پیدا کردن
قابل اجرا بودن، به قوت (قانونی) رسیدن
از (تاریخ)، پس از
بلافاصله پس از، قطعاً بعد از
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «effect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/effect