آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Invoke

    ɪnˈvoʊk ɪnˈvəʊk

    گذشته‌ی ساده:

    invoked

    شکل سوم:

    invoked

    سوم‌شخص مفرد:

    invokes

    وجه وصفی حال:

    invoking

    معنی invoke | جمله با invoke

    verb - transitive formal C1

    درخواست کمک از کسی (به ویژه خدا)، دعا کردن، طلب کردن، تقاضا کردن، با التماس خواستن، تمسک جستن، توسل کردن، استدعا کردن، دست‌یازیدن

    The gods had to be invoked to bring rain.

    توسل به خدایان برای آوردن باران ضروری بود.

    to invoke aid

    استدعای کمک کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She invoked their forgiveness.

    او از آن‌ها تقاضای بخشش کرد.

    Their sacred dance is performed to invoke ancient gods.

    رقص قدسیِ آن‌ها به‌منظورِ تمسک جستن به خدایان باستانی انجام می‌شود.

    verb - transitive formal

    (به/طبق قانون یا بند قانونی) استناد کردن، متوسل شدن، اعمال کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    to invoke article three of the Charter of the United Nations

    استناد کردن به بند سوم منشور سازمان ملل متحد

    The US is going to invoke new sanctions against Iran.

    آمریکا قصد دارد تحریم‌های جدیدی را علیه ایران اعمال کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The UN threatened to invoke economic sanctions if the talks were broken off.

    سازمان ملل تهدید کرد که در صورت متوقف شدن مذاکرات، به تحریم‌های اقتصادی متوسل خواهد شد.

    The seller of the goods invoked an exclusion clause in the guarantee.

    فروشنده‌ی کالا به یک بند استثنا در گارانتی استناد کرده است.

    Police can invoke the law to regulate access to these places.

    پلیس می‌تواند برای قانونمندسازی دسترسی به این مکان‌ها به قانون متوسل شود.

    verb - transitive formal

    احضار/ظاهر کردن ارواح با استفاده از جادو

    They are trying to invoke the spirits of their ancestors.

    آن‌ها تلاش می‌کنند تا ارواح نیاکان خود را احضار کنند.

    I do not believe in invoking the spirits.

    به احضار ارواح اعتقادی ندارم.

    verb - transitive

    کامپیوتر فراخوانی کردن، فراخواندن، فعال کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    The content of a subroutine is its body, which is the piece of program code that is executed when the subroutine is called or invoked.

    محتوای یک زیربرنامه یا بدنه‌ی آن بخشی از کد برنامه است که هنگامی که زیرروال فراخوانده می‌شود، به اجرا درمی‌آید.

    You may have to invoke the program from the command line.

    ممکن است مجبور شوید برنامه را از خط فرمان فراخوانی کنید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد invoke

    1. verb call upon
      Synonyms:
      request summon appeal to call forth send for beg implore entreat plead petition beseech solicit pray adjure importune crave supplicate conjure
    1. verb put into effect
      Synonyms:
      use apply implement enforce effect initiate resort to have recourse to call in

    سوال‌های رایج invoke

    گذشته‌ی ساده invoke چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده invoke در زبان انگلیسی invoked است.

    شکل سوم invoke چی میشه؟

    شکل سوم invoke در زبان انگلیسی invoked است.

    وجه وصفی حال invoke چی میشه؟

    وجه وصفی حال invoke در زبان انگلیسی invoking است.

    سوم‌شخص مفرد invoke چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد invoke در زبان انگلیسی invokes است.

    ارجاع به لغت invoke

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «invoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invoke

    لغات نزدیک invoke

    • - invocation
    • - invoice
    • - invoke
    • - involucel
    • - involucrate
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.