گذشتهی ساده:
initiatedشکل سوم:
initiatedسومشخص مفرد:
initiatesوجه وصفی حال:
initiatingشکل جمع:
initiatesآغاز کردن، شروع کردن، به راه انداختن، باعث شدن
Poor planning initiated a series of unexpected problems.
برنامهریزی ضعیف باعث شد مجموعهای از مشکلات غیرمنتظره به وجود بیاید.
He initiated the discussion by asking a simple question.
او بحث را با پرسیدن سؤالی ساده آغاز کرد.
to initiate a new course of studies
برنامهی تحصیلی نوینی را آغاز کردن
the economic reforms which were initiated by the government
اصلاحات اقتصادی که توسط دولت آغاز شده بود
آشنا کردن، وارد کردن، یاد دادن، تعلیم دادن، تشرف دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The elder initiated the child into traditional songs and stories.
پیر قبیله، کودک را با ترانهها و داستانهای سنتی آشنا کرد.
Five other students were initiated into the fraternity.
پنج دانشجوی دیگر به عضویت انجمن اخوت پذیرفته شدند.
His master initiated him into the mysteries of Sufism.
مرشد او، وی را به رموز صوفیگری وارد کرد.
to initiate someone into the game of chess
(فوت و فن) بازی شطرنج را به کسی آموختن
عضو تازهوارد، ورودی تازه
Every initiate must swear to keep the society’s secrets.
هر تازهوارد باید قسم بخورد که اسرار انجمن را حفظ کند.
The initiates were taught the rituals of the order.
اعضای تازهوارد با آیینهای این انجمن آشنا شدند.
The master entered with three of his initiates.
مرشد با سه تا از نوچههایش وارد شد.
گذشتهی ساده initiate در زبان انگلیسی initiated است.
شکل سوم initiate در زبان انگلیسی initiated است.
شکل جمع initiate در زبان انگلیسی initiates است.
وجه وصفی حال initiate در زبان انگلیسی initiating است.
سومشخص مفرد initiate در زبان انگلیسی initiates است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «initiate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/initiate