گذشتهی ساده:
initiatedشکل سوم:
initiatedسومشخص مفرد:
initiatesوجه وصفی حال:
initiatingشکل جمع:
initiatesابتکار کردن، وارد کردن، تازه وارد کردن، آغاز کردن، بنیاد نهادن، نخستین قدم را برداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to initiate a new course of studies
برنامهی تحصیلی نوینی را آغاز کردن
the economic reforms which were initiated by the government
اصلاحات اقتصادی که توسط دولت آغاز شده بود
His master initiated him into the mysteries of Sufism.
مرشد او، وی را به رموز صوفیگری وارد کرد.
to initiate someone into the game of chess
(فوت و فن) بازی شطرنج را به کسی آموختن
Five other students were initiated into the fraternity.
پنج دانشجوی دیگر به عضویت انجمن اخوت پذیرفته شدند.
The master entered with three of his initiates.
مرشد با سه تا از نوچههایش وارد شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «initiate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/initiate