(راه حل، ایده یا بهانه) پیدا کردن، یافتن، خلق کردن، تولید کردن، نوآوری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She came up with a new idea for increasing sales.
او ایدهی جدیدی برای افزایش فروش پیدا کرد.
I need to come up with a new idea for our marketing campaign.
باید یک ایدهی جدید برای کمپین بازاریابیمان پیدا کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «come up with» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/come-up-with