آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ مهر ۱۴۰۴

    Compose

    kəmˈpoʊz kəmˈpəʊz

    گذشته‌ی ساده:

    composed

    شکل سوم:

    composed

    سوم‌شخص مفرد:

    composes

    وجه وصفی حال:

    composing

    معنی compose | جمله با compose

    verb - intransitive verb - transitive B2

    موسیقی آهنگ‌سازی کردن، سرودن، نوشتن، تألیف کردن، خلق کردن (موسیقی، شعر و...)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The artist composed a beautiful symphony inspired by nature.

    هنرمند، سمفونی زیبایی با الهام‌ از طبیعت خلق کرد.

    She composes poetry in her free time.

    او در وقت آزادش شعر می‌سراید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He composed this poem in one day.

    او این شعر را یک‌روزه نگاشت (سرود).

    the tunes which he composed

    آهنگ‌هایی که او تصنیف کرد

    verb - transitive

    تشکیل دادن، متشکل بودن، شامل بودن، جزئی از چیزی بودن، ساختن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The team is composed mainly of young players.

    تیم عمدتاً از بازیکنان جوان تشکیل شده است.

    This mortar is composed of lime, sand, and water.

    این ملات از آهک و شن و آب ترکیب شده است.

    verb - transitive

    چیدمان کردن، صفحه‌آرایی کردن

    He composed the newsletter using specialized software.

    او خبرنامه را با استفاده از نرم‌افزار مخصوص صفحه‌آرایی کرد.

    The book was carefully composed to ensure clarity and readability.

    کتاب با دقت چیده شده بود تا وضوح و خوانایی آن تضمین شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد compose

    1. verb be part of construction
      Synonyms:
      be part of be made of make up constitute comprise form make consist of belong to build construct fashion compound go into enter in be an element of merge in be an adjunct
      Antonyms:
      destroy ruin disperse scatter disarrange
    1. verb create writing, artwork, or music
      Synonyms:
      write create make up produce invent form design imagine devise conceive author originate fabricate forge frame formulate pen put down dream up draw up script turn out discover orchestrate contrive indite ghostwrite put pen to paper note down scribble cook up whip up comp score knock out bang out push pencil set up set type time poetize coin a phrase knock off fudge together cast ghost clef
    1. verb calm, bring under control
      Synonyms:
      control ease calm soothe pacify quiet settle moderate reduce alleviate check restrain mitigate appease comfort adjust arrange regulate reconcile resolve collect re-collect contain repress suppress assuage console temper soften lull allay cool relax modulate smother tranquilize simmer down let up tune down hold in slacken balm becalm rein
      Antonyms:
      excite upset anger agitate arouse distress

    Collocations

    be composed of

    متشکل بودن از

    compose a piece

    تصنیف کردن یک قطعه

    compose yourself

    خود را آرام کردن، خود را جمع‌وجور کردن، خود را کنترل کردن

    سوال‌های رایج compose

    گذشته‌ی ساده compose چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده compose در زبان انگلیسی composed است.

    شکل سوم compose چی میشه؟

    شکل سوم compose در زبان انگلیسی composed است.

    وجه وصفی حال compose چی میشه؟

    وجه وصفی حال compose در زبان انگلیسی composing است.

    سوم‌شخص مفرد compose چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد compose در زبان انگلیسی composes است.

    ارجاع به لغت compose

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «compose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compose

    لغات نزدیک compose

    • - comportment
    • - compos mentis
    • - compose
    • - compose a piece
    • - compose yourself
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.