گذشتهی ساده:
dispersedشکل سوم:
dispersedسومشخص مفرد:
dispersesوجه وصفی حال:
dispersingپراکنده کردن، متفرق کردن
پراکنده کردن، متفرق ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our regiment was dispersed by the enemy attack.
حملهی دشمن هنگ ما را تار و مار کرد.
They dispersed the news throughout the state.
آنان خبر را در سرتاسر ایالت پخش کردند.
The sun kept dispersing morning mists.
خورشید مه صبحگاهی را پراکنده میکرد.
The crowd dispersed at the first shot.
با اولین تیراندازی جمعیت متفرق شد.
A prism disperses light.
منشور نور را تجزیه میکند.
The tourists left the bus and dispersed themselves in various hotels.
توریستها اتوبوس را ترک کردند و در هتلهای مختلف ولو شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disperse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disperse