Disparity

dɪˈspærəti dɪˈspærəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    disparities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ناجوری، بی‌شباهتی، عدم‌توافق، اختلاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The disparities of age, income, and education of the two neighbors were obvious.
- نابرابریهای سن و درآمد و تحصیلات آن دو همسایه بارز بود.
- the disparity between his desires and the realities of his life
- تمایز بین آرزوهای او و واقعیات زندگانیش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disparity

  1. noun difference
    Synonyms: alterity, discrepancy, disproportion, dissemblance, dissimilarity, dissimilitude, distinction, divergence, divergency, diverseness, gap, imbalance, imparity, incongruity, inequality, otherness, unevenness, unlikeness, variation
    Antonyms: alikeness, equality, likeness, sameness, similarity

ارجاع به لغت disparity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disparity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disparity

لغات نزدیک disparity

پیشنهاد بهبود معانی