آخرین به‌روزرسانی:

Imbalance

ɪmˈbæləns ɪmˈbæləns

شکل جمع:

imbalances

معنی و نمونه‌جمله

noun

عدم تعادل،بی‌تعادلی، نبود توازن، عدم توازن، ناهماهنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the imbalance between imports and exports

نبود توازن بین صادرات و واردات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imbalance

  1. noun lack of balance
    Synonyms:
    inequality unevenness shortcoming asymmetry disproportion lopsidedness

ارجاع به لغت imbalance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imbalance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imbalance

لغات نزدیک imbalance

پیشنهاد بهبود معانی