Disproportion

ˌdɪsprəˈpɔːrʃn ˌdɪsprəˈpɔːʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
بی‌تناسب، بی‌قوارگی، عدم تجانس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the disproportion between incomes and expenses
- عدم تناسب درآمدها و هزینه‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disproportion

  1. noun imbalance
    Synonyms: asymmetry, difference, discrepancy, disparity, imparity, inadequacy, inequality, insufficiency, irregularity, lopsidedness, unevenness, unsuitableness
    Antonyms: balance, equality, evenness, parity, proportion

ارجاع به لغت disproportion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disproportion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disproportion

لغات نزدیک disproportion

پیشنهاد بهبود معانی