با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inadequacy

ɪnˈædəkwəsi ɪnˈædəkwəsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
نابسندگی، نارسایی، نامناسبی، بی‌کفایتی، عدم تکافو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the inadequacies of the country's justice system
- نارسایی نظام دادگستری کشور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inadequacy

  1. noun shortage, defect, inability
    Synonyms: blemish, dearth, defalcation, defectiveness, deficiency, deficit, drawback, failing, faultiness, flaw, imperfection, inadequateness, inaptness, incapacity, incompetence, incompetency, incompleteness, ineffectiveness, ineffectualness, inefficacy, inefficiency, ineptitude, insufficiency, lack, meagerness, paucity, poverty, scantiness, shortcoming, skimpiness, underage, unfitness, unsuitableness, weakness
    Antonyms: ability, adequacy, enough, plenty, sufficiency

ارجاع به لغت inadequacy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inadequacy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inadequacy

لغات نزدیک inadequacy

پیشنهاد بهبود معانی