فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Incompetence

ɪnˈkɑːmpət̬əns ɪnˈkɒmpətəns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

ناشایستگی، بی‌کفایتی، نادرستی، نارسایی، نقص، (حقوق) عدم صلاحیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

he accused the government of lethargy and incompetence.

او دولت را متهم به کندی و بی‌کفایتی کرد.

The report blamed police incompetence for the tragedy.

گزارش بی‌کفایتی پلیس را مقصر فاجعه دانست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incompetence

  1. noun lack of ability
    Synonyms:
    inability inadequacy ineptitude inexperience

ارجاع به لغت incompetence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incompetence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incompetence

لغات نزدیک incompetence

پیشنهاد بهبود معانی