ناشایستگی، بیکفایتی، نادرستی، نارسایی، نقص، (حقوق) عدم صلاحیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he accused the government of lethargy and incompetence.
او دولت را متهم به کندی و بیکفایتی کرد.
The report blamed police incompetence for the tragedy.
گزارش بیکفایتی پلیس را مقصر فاجعه دانست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incompetence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incompetence