فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Weakness
ˈwiːknəs
ˈwiːknəs
شکل جمع:
weaknessesمعنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
uncountable
B2
ضعف، سستی، فتور، عیب، نقص
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
economic weakness
ضعف اقتصادی
the vices and weaknesses common to mankind
گناهان و نقص‌هایی که انسان‌ها معمولاً به آن دچارند
نمونه‌جمله‌های بیشتر
Ice cream is my only weakness.
تنها چیزی که نمی‌توانم در برابر آن مقاومت کنم، بستنی است.
مترادف و متضاد weakness
-
noun defect, pronenessSynonyms:fault flaw failing shortcoming imperfection blemish deficiency lapse inclination proneness predilection proclivity penchant fondness liking taste appetite passion vulnerability fragility frailty infirmity instability weak spot Achilles heel chink in armor debility impairment lack vice gap invalidity powerlessness impotence faintness feebleness enervation languor prostration inconstancy indecision irresolution vitiation decrepitude senility sore pointAntonyms:strength strong point
لغات هم‌خانواده weakness
-
nounweakling, weakness
-
adjectiveweak
-
verb - transitiveweaken
-
adverbweakly
ارجاع به لغت weakness
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «weakness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weakness