آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ دی ۱۴۰۴

    Group

    ɡruːp ɡruːp

    گذشته‌ی ساده:

    grouped

    شکل سوم:

    grouped

    سوم‌شخص مفرد:

    groups

    وجه وصفی حال:

    grouping

    شکل جمع:

    groups

    معنی group | جمله با group

    noun countable A1

    دسته، گروه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The birds flew in a tight group to stay safe from predators.

    پرندگان در دسته‌ی متراکم پرواز کردند تا از شکارچیان در امان بمانند.

    She bought a gift for a group of coworkers on their retirement.

    او هدیه‌ای برای گروهی از همکارانش به مناسبت بازنشستگی‌شان خرید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a dance group

    گروه رقص

    a group of houses

    چند منزل

    group discussion

    بحث گروهی

    group tendencies

    گرایش‌های گروهی

    a group of rascals

    یک مشت اراذل و اوباش

    various social groups

    طبقات اجتماعی گوناگون

    noun countable A1

    موسیقی گروه موسیقی، گروه نوازندگان (معمولاً موسیقی پاپ)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The jazz group performed beautifully at the festival.

    گروه جز در جشنواره به‌طور زیبایی اجرا کردند.

    The music teacher encouraged students to form a small group to perform at the school concert.

    معلم موسیقی دانش‌آموزان را تشویق کرد تا گروه کوچکی تشکیل دهند و در کنسرت مدرسه اجرا کنند.

    noun countable

    کسب‌وکار گروه شرکت‌ها

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    The bank formed a financial group with several subsidiaries to manage investments more effectively.

    بانک، گروه مالی‌ای با چند شرکت تابعه تشکیل داد تا سرمایه‌گذاری‌ها را مؤثرتر مدیریت کند.

    The automotive group includes companies that produce engines, tires, and car accessories.

    گروه خودروسازی شامل شرکت‌هایی است که موتور، لاستیک و لوازم جانبی خودرو تولید می‌کنند.

    noun countable

    فوتبال گروه تیم‌ها

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی فوتبال

    مشاهده

    The tournament organizers divided the 16 teams into four groups of four.

    برگزارکنندگان مسابقه، ۱۶ تیم را به چهار گروه چهارتایی تقسیم کردند.

    Our team finished second in a tough group, but still qualified for the next round.

    تیم ما در گروهی سخت دوم شد، اما همچنان به مرحله‌ی بعدی راه یافت.

    verb - intransitive verb - transitive C1

    گروه‌بندی کردن، جمع کردن، گردآوری کردن، دسته‌بندی کردن، کنار هم قرار دادن

    I grouped the books on the shelf by genre to make them easier to find.

    کتاب‌ها را روی قفسه بر اساس ژانر گروه‌بندی کردم تا پیدا کردنشان آسان‌تر شود.

    They were grouped into three kinds.

    آن‌ها در سه نوع دسته‌بندی شده بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Foreign students tended to group together.

    دانشجویان تمایل داشتند که با هم محشور باشند.

    to group workers according to age

    کارگران را از نظر سن گروه‌بندی کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد group

    1. noun number of individuals collectively
      Synonyms:
      collection company body organization association gathering crowd band set party league circle class cluster bunch lot pack accumulation aggregation combination assembly society crew syndicate cartel trust clique faction platoon troop battery assortment category bundle suite clump conglomerate batch parcel pool grade posse coterie combine assemblage formation gang congregation clutch bevy covey mess passel chain shooting match clot
    1. verb bring together
      Synonyms:
      gather meet collect assemble organize arrange associate link cluster round up congregate bunch crowd harmonize band together get together hang out bunch up gang around corral huddle systematize bracket gang up consort make the scene punch poke scare up
      Antonyms:
      scatter disperse spread
    1. verb classify, sort
      Synonyms:
      order arrange organize sort categorize class file assemble gather dispose associate assort rank marshal range bracket pigeonhole put together
      Antonyms:
      mix up jumble

    Collocations

    group insurance

    بیمه‌ی گروهی

    سوال‌های رایج group

    گذشته‌ی ساده group چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده group در زبان انگلیسی grouped است.

    شکل سوم group چی میشه؟

    شکل سوم group در زبان انگلیسی grouped است.

    شکل جمع group چی میشه؟

    شکل جمع group در زبان انگلیسی groups است.

    وجه وصفی حال group چی میشه؟

    وجه وصفی حال group در زبان انگلیسی grouping است.

    سوم‌شخص مفرد group چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد group در زبان انگلیسی groups است.

    ارجاع به لغت group

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «group» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/group

    لغات نزدیک group

    • - groundwave
    • - groundwork
    • - group
    • - group dynamics
    • - group insurance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.