گذشتهی ساده:
pitchedشکل سوم:
pitchedسومشخص مفرد:
pitchesوجه وصفی حال:
pitchingشکل جمع:
pitchesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
همکاری کردن
(عامیانه) حمله کردن (لفظی یا بدنی)
انتخاب کردن، برگزیدن، تعیین کردن
(امریکا - عامیانه) درحال فعالیت یا کار با کمال اشتیاق
(امریکا - عامیانه) از چیزی یا کسی تعریف کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pitch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pitch