Unseat

ʌnˈsiːt ʌnˈsiːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
سرنگون کردن (از تخت یا کرسی)، محروم کردن نماینده از کرسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unseat

  1. verb To unsaddle
    Synonyms: dismount, expel, get-down
  2. verb To oust
    Synonyms: depose, replace, disbar, dethrone, remove, upset

ارجاع به لغت unseat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unseat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unseat

لغات نزدیک unseat

پیشنهاد بهبود معانی