گذشتهی ساده:
deposedشکل سوم:
deposedسومشخص مفرد:
deposesوجه وصفی حال:
deposingمعزول کردن، عزل نمودن، خلع کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mohammad Ali Shah was deposed.
محمد علیشاه (از سلطنت) خلع شد.
They wanted to depose him as leader of the party.
آنها میخواستند او را از رهبری حزب برکنار کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «depose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depose