۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Unmake

ənˈmeɪk ˈʌnˈmeɪk

معنی

adverb

خلع مقام کردن، به‌هم زدن، خراب کردن، از خاصیت انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmake

  1. verb deprive of certain characteristics
    Synonyms:
    ruin undo depose exterminate
    Antonyms:
    make

ارجاع به لغت unmake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmake

لغات نزدیک unmake

پیشنهاد بهبود معانی