(تخت) مرتبنشده
He collapsed on the unmade bed.
روی تخت مرتبنشده، ولو شد.
an unmade bed with tangled sheets and blankets
تختی مرتبنشده با ملحفهها و پتوهای درهم
انگلیسی بریتانیایی (جاده) آسفالتنشده، ناهموار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
three miles of unmade road
سه مایل جادهی آسفالتنشده
I need a 4x4 because we live at the end of an unmade road, which is otherwise inaccessible in winter.
ما در انتهای یک جادهی ناهموار زندگی میکنیم و به خودروی ۴x۴ نیاز دارم چون بدون این خودرو، دسترسی به محل زندگیمان در زمستان غیرممکن است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unmade» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmade